فرانسوا تروفو (۱۹۳۲ – ۱۹۸۴)
فرانسوا تروفو (۱۹۳۲ – ۱۹۸۴) موفقترین چهره "موج نو" و یکی از برجستهترین سینماگران فرانسه، هشتاد سال پیش به دنیا آمد. به همین مناسبت ماشین جستجوگر "گوگل" ، نشان یا لوگوی خود را به او اختصاص داد.
فرانسوا تروفو روز ششم فوریه ۱۹۳۲ به دنیا آمد. بچهای "نامشروع" بود، پدر خود را نمیشناخت و سرپرستی او را مادربزرگش قبول کرد. سالهای کودکی را با شیطنت و شرارت در خیابانها سپری کرد. پسرک ولگرد، اندوه تنهایی و رنج بیپناهی را با دو چیز تسکین میداد: رمان خواندن و سینما رفتن. بخشی از این کودکی دشوار و پراضطراب را در فیلم درخشان "چهارصد ضربه" نشان داده است.
دست تصادف تروفوی نوجوان را بر سر راه آندره بازن، منتقد و نظریهپرداز معروف، قرار داد. به تشویق بازن بود که تروفو از ۱۹ سالگی به گزارش و نقدنویسی درباره فیلمهای سینمایی روی آورد.
آندره بازن در اوایل دهه ۱۹۵۰ با تأسیس ماهنامه "کایه دو سینما" گروهی از منتقدان پرشور و جوان را گرد آورد. این منتقدان که شیفته "بیان سینمایی ناب" بودند، کمال هنری و پیشرفت تکنیکی سینمای هالیوود را میستودند و به شدت سینمای بومی و شیوههای کهنه آن را تحقیر میکردند.
سینمای فرانسه، پس از جنگ جهانی دوم و تا پایان دهه ۱۹۵۰ به دور تکرار افتاده بود. سینما بر محور "داستانگویی" میگشت. بیشتر فیلمها تقلید یا "برداشت سینمایی" از درامهای تئاترال و روایتهای ادبی بودند. نقش سینما به عنوان شکل مستقلی از بیان هنری ناپیدا بود.
گوگل به مناسبت تولد تروفو، نشان یا لوگوی خود را به او اختصاص داد
فرانسوا تروفو در سال ۱۹۵۴ در مقالهای به عنوان "گرایشی ویژه در سینمای فرانسه" به سینمای محافظهکار بومی حمله کرد و به دفاع از "تئوری مؤلف" پرداخت.
به نظر منتقدان جوان "کایه" سینمای فرانسه بایستی به جای تکرار کلیشههای آشنا، به دستاوردهای هالیوود توجه کند و از سینماگران بزرگ بیاموزد: از گریفیث و جان فورد و هوارد هاکز تا آلفرد هیچکاک و اورسن ولز و... آنها این نظر را مطرح کردند که فیلم سینمایی، یک "واحد هنری" است و مثل هر اثر هنری دیگری، محصول کار و خلاقیت یک آفریننده یا "مؤلف" است که "دستخط" یا مهر و نشان او را میتوان در هر فیلمی دید.
به سوی "موج نو"
منتقدان جوان "کایه" مانند ژان لوک گدار، فرانسوا تروفو، ژاک ریوت، اریک رومر و کلود شابرول، نقدنویسی را پیشزمینهای برای فیلمسازی میدانستند و از اوایل دهه ۱۹۶۰ بیشتر آنها به کارگردانی روی آوردند.
فیلم های شاخص فرانسوا تروفو
در فیلمهای تروفو مهارت حرفهای، کشش داستانی و پرداخت هنری به طرزی استادانه به هم گره خورده است. او در طول زندگی ۲۵ فیلم ساخت که بسیاری از آنها از شاهکارهای مسلم سینمای نو به شمار میروند:
"به پیانیست شلیک کنید!" (۱۹۶۰)
ژول و ژیم (۱۹۶۲)
فارنهایت ۴۵۱ (۱۹۶۶)
عروس سیاهپوش (۱۹۶۷)
"کودک وحشی" (۱۹۶۹)
شب آمریکایی (۱۹۷۳)
زندگی آدل آش (۱۹۷۵)
اتاق سبز (۱۹۷۸)
آخرین مترو (۱۹۸۰)
"زن همسایه" (۱۹۸۱)
فرانسوا تروفو پس از چند تجربه در فیلم کوتاه، اولین فیلم سینمایی خود را ساخت به نام "چهارصد ضربه". فیلم در مه ۱۹۵۹ در جشنواره سینمایی کن، جایزه بهترین کارگردانی را نصیب سینماگر ۲۶ ساله کرد، سپس فیلم در سوم ژوئن در پاریس به روی اکران رفت و غوغایی به پا کرد. منتقدی که در نکوهش جریان مسلط سینمای فرانسه بیرحم بود، نشان داد که در شکستن کلیشهها و قراردادهای سینمایی بیباک است.
فیلم "چهارصد ضربه" منشور مکتب سینمایی معروف و بانفوذی شد به نام "موج نو" و بر سبک و زبان سینمای مدرن تأثیر گذاشت. فیلم یک داستان ساده را به شکلی روان و طبیعی روایت میکند. به هیچ سنت و قراردادی پایبند نیست، و برای صراحت تصویری و القای زنده و مؤثر داستان، از هر تکنیک و ترفندی آزادانه استفاده میکند.
فیلم روایتگر زندگی پسری در آستانه بلوغ است که در خانواده و مدرسه و جامعه با فشارهایی خردکننده روبروست. آنتوان دوانل کمبود محبت و عاطفه را با عشقی بیکران به سینما و ادبیات جبران میکند.
آنتوان از جامعهای که از آن هیچ مهر و محبتی ندیده، به سبک خود انتقام میگیرد: از کلاس درس میگریزد، به بزرگان بیاحترامی میکند و گهگاه به "آفتابه دزدی" دست میزند، و عاقبت به خاطر کش رفتن یک ماشین تحریر به دام میافتد.
مقامات او را به پرورشگاه میفرستند تا از نو "تأدیب" شود. در جلسهای شبیه به بازپرسی، مربی از آنتوان میپرسد که چرا همیشه دروغ میگوید، و آنتوان جواب میدهد: "خوب اگر راست بگویم هم به هر حال کسی حرفم را باور نمیکند!"
آنتوان در آخرین صحنه فیلم از پرورشگاه فرار میکند و به سوی جنگلی میدود که به دریا ختم میشود. او در ساحل دریا با نگاهی پرسان به سوی دوربین برمیگردد و به تماشاگران چشم میدوزد. با فیکس چهره او روی پرده، یکی از معروفترین تصاویر تاریخ سینما پدید آمد. همین تصویر است که روی لوگوی گوگل قرار گرفته است.
شخصیت آنتوان (که از زندگی خود تروفو گرتهبرداری شده) با دقت و ظرافتی کممانند پرداخته شده و درست به قد و قامت ژان پیر لئو، ایفاگر نقش، دوخته شده است. ژان پیر لئو در چند فیلم بعدی تروفو، به شخصیت آنتوان در مراحل بعدی نوجوانی او جان بخشید.
سینماگر در عالم ادبیات
"فیلم "چهارصد ضربه" منشور مکتب سینمایی معروف و بانفوذی شد به نام "موج نو" و بر سبک و زبان سینمای مدرن تأثیر گذاشت. فیلم یک داستان ساده را به شکلی روان و طبیعی روایت میکند. به هیچ سنت و قراردادی پایبند نیست، و برای صراحت تصویری و القای زنده و مؤثر داستان، از هر تکنیک و ترفندی آزادانه استفاده میکند"
فرانسوا تروفو عاشق نویسندگی و ادبیات بود. یکی از مهمترین کتابهای سینمایی از زیر دست این سینماگر بیرون آمده است: تروفو در سال ۱۹۶۲ گفتوگویی پنجاه ساعته با آلفرد هیچکاک (۱۸۹۹ – ۱۹۸۰) انجام داد که در آن استاد بزرگ سینما، رمز و رازهای کار سینمایی خود را با تمام جزئیات بازگو کرده است. این کتاب ارزنده نوعی دستور زبان سینماست و به زبانهای فراوانی، از جمله به فارسی، ترجمه شده است.
تروفو عاشق ادبیات بود. در نامهای میگوید که اگر فیلمساز نمیشد، بیتردید ناشر و کتابفروش میشد.
از گواهی نزدیکان تروفو و از نامههای فراوانی که از او به جای مانده میتوان دریافت که او حتی بیش از سینما به ادبیات عشق میورزید. برخی از فیلمهای او یا از آثار و یا از زندگی نویسندگان بزرگ گرفته شدهاند، مانند "داستان آدل آش".
در فیلمهای تروفو، از "پوست شیرین" (۱۹۶۴) و "بوسههای دزدیده شده" (۱۹۶۸) تا آخرین فیلمش "از عشق و مرگ" (۱۹۸۳) تکنیکها و شیوههای بیان ادبی با زبردستی و ظرافت به کار رفتهاند. از روایت شخص اول تا دیدگاههای نقل موازی و متناوب، تا اسلوب نامهنگاری و ...
تروفو در سالهای ناآرام نوجوانی با بزرگترین سیمای ادبیات فرانسه آشنا شد و در سراسر عمر او را ستایش کرد. همان مرد غولآسایی که پسربچه فیلم "چهارصد ضربه" مخفیانه برایش محراب میسازد و نامش را عابدانه زیر لب تکرار میکند: بالزاک، بالزاک، بالزاک... انگار که خداوندی را تسبیح میگوید.
و ناگفته نماند که تروفو سازنده فیلمی بود که قهرمان اصلی آن کتاب است. در "فارنهایت ۴۵۱" او سوزاندن و "کشتار" کتاب را چون بلایی عظیم در ابعاد "هولاکوست" تصویر کرده است.
فرانسوا تروفو در ۲۱ اکتبر ۱۹۸۴ در ۵۲ سالگی در بیمارستان نویی پاریس به بیماری سرطان مغزی درگذشت.